آدرس آیکن : http://justheme.persiangig.com/19.icometa http-equiv="Content-Language" content="en-us">
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
خونه عشق من و تو
elnaz.arash
پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:داستان روانشناسی و حقوق, :: 11:7 :: نويسنده : elnaz.arash
پسردرکتابخانه به کناردخترامدوگفت میتوانم درکنارشمابنشینم؟ودخترباصدای بلندی گفت نمیتوانم یک شب راباشمابگذارانم.پس تمام افرادکتابخانه به پسرنگاه کردند.دختربعدازچندلحظه به کنارپسررفت وگفت من روانشناسی میخوانم ومتوجه میشوم که کی مردهاخجالت زده میشوندشماالان خجالت زده هستید؟وپسرباصدای بلندی گفت برای یک شب فقط 2000 هزاردلار؟وافرادکتابخانه نگاهی ازروی شرم به دخترانداختند.وبعد پسرگفت من حقوق میخوانم ومیدانم چگونه یک شخص بی گناه راگناه کار جلوه دهم. نظرات شما عزیزان:
|
|||
|